چکیده: روز 17 دی 1356 شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به عنوان نوعی انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در شماره 15506 با درج مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» توفانی بپا کرد. در مقاله یاد شده به امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده بود و از وی به عنوان «مردی ماجراجو ولی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بهخصوص جاهطلب» یاد شده بود؛ «مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالیمقام کشور، با همه حمایتهای خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» و در ادامه آن نیز تهمتهای ناروا و ناجوانمردانه دیگری به رهبر جنبش اسلامی ملت ایران وارد شد و این در حالی بود که بر آمدن رژیم پهلوی، خود زاییده سیاستهای استعماری انگلستان بود
چکیده: روز 17 دی 1356 شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به عنوان نوعی انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در شماره 15506 با درج مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» توفانی بپا کرد. در مقاله یاد شده به امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده بود و از وی به عنوان «مردی ماجراجو ولی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بهخصوص جاهطلب» یاد شده بود؛ «مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالیمقام کشور، با همه حمایتهای خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» و در ادامه آن نیز تهمتهای ناروا و ناجوانمردانه دیگری به رهبر جنبش اسلامی ملت ایران وارد شد و این در حالی بود که بر آمدن رژیم پهلوی، خود زاییده سیاستهای استعماری انگلستان بود.
برخی پژوهندگان چاپ و انتشار این مقاله را در شرایط آن روز کشور به مثابه نخستین جرقه در انبار باروت نظام شاهنشاهی ارزیابی میکنند، «باری روبین» کارشناس مسائل بینالمللی در این زمینه میگوید:
«اولین جرقه انقلاب روز نهم ژانویه سال 1978 فقط هشت روز پس از عزیمت کارتر از ایران روشن شد. این جرقه، مقاله توهینآمیزی بود که به دستور داریوش همایون وزیر اطلاعات وقت، علیه آیتالله خمینی در یکی از روزنامههای مهم تهران منتشر شد.»1
بعضی از محققان تاریخ سیاسی معاصر ایران برآنند که با چاپ این مقاله، یکی از اولین قدمها در زمینه نابودی حاکمیت پهلوی توسط کارگزاران آن رژیم برداشته شد. نیکی ر. کدی یکی از آنان است که مینویسد:
«در ماه ژانویه سال 1978 (دی ماه 1356) رژیم نشان داد که در ارزیابی قدرت مخالفین مذهبی خود دچار سوء محاسبه عجیبی است و یکی از قدمهای نابودکننده خود را برداشت. به حسب گزارشات موجود به دستور شاه، مقالهای در روزنامه نیمهرسمی اطلاعات چاپ شد که در آن به شدت به آیتالله خمینی حمله و توهین شده بود. مقاله مزبور از داریوش همایون، وزیر اطلاعات سرمنشا گرفته بود (او یکی از دانشجویان مخالف شاه در گذشته بود که بعدها در رژیم ترقی بسیار کرد) 2»
فراخوان مبارزه از نجف
اکنون به منظور فهم هرچه بهتر و بیشتر این اقدام خطرزا که ارکان حاکمیت پهلوی را لرزاند، لازم است با آنچه موجبات برافروختن خشم شاه شد، دقیقتر آشنا شویم.
در یکم آبان 1356 ستاره جان آیتالله سیدمصطفی خمینی، ولد ارشد امام خمینی بهگونه مرموزی خاموش شد. این رخداد موجب شکلگیری مجالس ترحیم گسترده و در نوع خود بیسابقهای شد که تا 11 آذرماه مقارن چهلمین روز درگذشت ایشان ادامه یافت. در فاصله 77 روزه رحلت فرزند مرجع تقلید شیعیان تا انتشار مقاله توهینآمیز در اطلاعات، همچنین مراسم اربعین ارتحال تا 36 روز بعد که مقاله کذایی به چاپ میرسد، آیتالله العظمی خمینی در چهار نوبت زیر طی مکاتیب و سخنانی، به جنب و جوش نهضت اسلامی علیه حاکمیت پهلوی دوم شدت میبخشند.
نخست: پاسخ ایشان در تاریخ 13 آبان 1356 به تلگراف تسلیت یاسر عرفات، رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین به مناسبت فقدان آیتالله سیدمصطفی خمینی بود که در بخشی از آن چنین میخوانیم:
«ما در طول پنجاه سال سلطنت غیر قانونی دودمان سیاه روی پهلوی که مستقیماً و به حسب اعترافات شاه فعلی مامور اجانب بودهاند، مبتلا به مصائبی بودهایم که» تصغر عنده المصائب.3 ما در زمان شاه سابق شاهد کشتارها، چپاولها، اختناقهای طاقت فرسا بودیم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامنالائمه علیهمالسلام بودیم... ما در زمان شاه فعلی شاهد فجایعی بودیم که روی چنگیز را سفید کرد. شاهد قتل عام فجیع غیر انسانی پانزده خرداد (دوازدهم محرم) بودیم... ما شاهد زندانهای مملو از علما و دانشمندان و آزادیخواهانی که در آنها شکنجههای قرون وسطایی امری عادی بوده و هست، بودیم... ما شاهد کمکهای این مرد سیاه دل به اسرائیل بودیم... 4
دوم: پیام ایشان در 21 آبان 1356 خطاب به ملت ایران بود. در ابتدای پیام، ایشان «از عموم طبقات ملت ایران که در این حادثه ناگهانی =[فوت آیتالله سید مصطفی خمینی] اظهار محبت و همدردی نموده تشکر» کردند؛ و در ادامه افزودند:
«این تظاهرات عظیم در این فرصت، جواب قولی و عملی به یاوه سراییهای چندین ساله این عنصر نالایق بود که تمام حیثیت و شرافت و استقلال و اقتصاد این ملت بزرگ شریف را پایمال هوای خود و فامیل چپاولگر خود نمود... تمام گرفتاری ملت ایران در این پنجاه سال سلطنت غیرقانونی دودمان خیانتکار پهلوی از شخص آن پدر و این پسر سیاهروی بوده و هست؛ اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرورفته... این رنجدیدهها و مصیبتکشیدهها محال است با این دودمان آشتی کنند و با ادامه سلطنت باطل ولو برای یک روز موافق باشند... ملت، آن دودمانی را نمیخواهد که تمام مقدسات و مقدرات آنها را به دست اجانب سپرده... » 5